تولید ناخالص داخلی GDP چیست و چه تاثیری بر فارکس دارد؟
تولید ناخالص داخلی Gross Domestic Product
داده اقتصادی GDP (تولید ناخالص داخلی) در بازار فارکس حائز اهمیت هستند. ارقام GDP به عنوان شاخصی به کار میروند که فاندامنتالیست ها برای سنجش سلامت کلی و رشد احتمالی یک کشور از آنها استفاده میکنند. در نتیجه نوساناتی در بازار فارکس در طول انتشار GDP مشاهده میشوند. در این مقاله قصد داریم به طور کامل معیار تولید ناخالص داخلی را توضیح داده و سپس ملاحظاتی را که هنگام انتشار این دادهها باید در نظر بگیرید، ذکر کنیم:
تاریخچه تولید ناخالص داخلی
مفهوم تولید ناخالص داخلی برای اولین بار در سال ۱۹۳۷ در گزارشی به کنگره در پاسخ به رکود بزرگ ارائه شد. این گزارش توسط یک اقتصاددان در دفتر ملی تحقیقات اقتصادی به نام سیمون کوزتس طراحی شده بود.
در آن زمان، سیستم مهم سنجش اقتصاد، GNP یا تولید ناخالص ملی (Gross National Product) بود. پس از کنفرانس برتون وودز در سال ۱۹۴۴، تولید ناخالص داخلی به طور گسترده ای به عنوان ابزاری استاندارد برای اندازهگیری اقتصاد ملی پذیرفته شد. اگرچه ایالات متحده تا سال ۱۹۹۱ همچنان از GNP برای معیار رسمی رفاه اقتصادی خود استفاده میکرد و پس از آن به تولید ناخالص داخلی تغییر کرد.
با این حال، از ابتدای دهه ۱۹۵۰، برخی از اقتصادانان و سیاستگذاران شروع به زیر سوال بردن شاخص تولید ناخالص داخلی کردند. برخی مشاهده کردهاند که گرایش به پذیرش تولید ناخالص داخلی به عنوان یک شاخص مطلق شکست یا موفقیت یک کشور، بدون توجه به سلامتی، شادی، برابری و سایر عوامل تشکیل دهنده رفاه عمومی میتواند ما را دچار اشتباه کند.
روش محاسبه تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی را به سه روش تعیین میکنند. از نظر تئوری هر سه روش باید به یک نتیجه واحد برسد. این سه رویکرد عبارتاند از رویکرد تولید (یا ستانده یا ارزش افزوده)، رویکرد درآمد و رویکرد هزینههای تخمین زده شده.
مستقیمترین روش، روش تولید است که در آن خروجیهای هر طبقه از تولید کنندگان اقتصادی را جمع کرده تا به کل برسد. رویکرد هزینه بر این اصل کار میکند که تمام محصولات باید توسط شخصی خریداری شود، بنابراین کل محصولات باید برابر با کل هزینههای مردم برای خرید چیزها باشد. رویکرد درآمد بر این اصل است که درآمد عوامل تولید باید برابر با ارزش کل محصولی باشد که آنها خریداری میکنند و تولید ناخالص داخلی برابر با مجموع درآمد تولیدکنندگان است. در ادامه به این سه رویکرد نگاهی دقیقتر میاندازیم.
رویکرد تولید:
این رویکرد به عنوان رویکرد ارزش افزوده نیز شناخته میشود. این روش محاسبه میکند که چه مقدار ارزش در هر مرحله از تولید ایجاد میشود.
برای بدست آوردن ارزش افزوده ناخالص باید مصرف میانی را از ارزش ناخالص تولید کسر کنیم. مصرف میانی شامل مواد، لوازم و خدمات مورد استفاده برای تولید کالا یا خدمات نهایی است. ارزش ناخالص تولید نیز برابر با ارزش کل کالاها و خدمات فروخته شده بعلاوه ارزش تغییرات در موجودی شرکتها است.
ارزش افزوده ناخالص= ارزش ناخالص تولید – ارزش مصرف میانی
حال با جمع کردن ارزش افزوده ناخالص از سوابق شرکتها میتوانیم به تولید ناخالص داخلی کل کشور دسترسی پیدا کنیم.
رویکرد درآمد
در این روش، تولید ناخالص داخلی از طریق محاسبه درآمد افراد فعال در یک حرفه اندازهگیری میشود. در اینجا دستمزدهای نیروی کار، بهره سرمایه، اجاره بهای املاک و سود کارآفرینی با یکدیگر جمع شده و در نهایت تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهند.
در ایالات متحده، درآمدها به پنج دسته تقسیم شده است: ۱- دستمزد، حقوق و درآمد اضافی نیروی کار، ۲- سود شرکتی، ۳- سود و درآمد سرمایهگذاری متفرقه، ۴- درآمد کشاورزان و ۵-درآمد حاصله از مشاغل غیرکشاورزی ثبت نشده
برای به دست آوردن تولید ناخالص داخلی از این روش باید تنظیماتی صورت پذیرد:
۱- مالیاتهای غیرمستقیم منهای یارانه ها اضافه شود تا هزینههای جانبی در محاسبات لحاظ شود.
۲- استهلاک به آمار اضافه شود.
تولید ناخالص داخلی بر اساس درآمد کل به روشهای مختلفی محاسبه میشود. اما یکی از رایجترین آنها روش زیر است:
تولید ناخالص داخلی= درآمد کارکنان+ مازاد ناخالص عملیاتی+ درآمد ناخالص غیرعملیاتی+ مالیات منهای یارانه تولید و واردات
در این معادله:
- درآمد کارکنان برابر است با کل حقوق کارکنان شامل دستمزدها و همچنین کمکهای کارفرما به برنامههای تامین اجتماعی است.
- مازاد ناخالص عملیاتی، درآمد مازادی است که صاحبان کسب و کارهای ثبت شده دارند. این بخش اغلب به عنوان سود نامیده میشود.
- درآمد ناخالص غیرعملیاتی، همان درآمد ناخالص عملیاتی اما برای شرکتهایی است که به صورت رسمی ثبت نشدهاند. مانند کسب و کارهای خرد، ماهیگیران و شکارچیان تفریحی، فروشندگان غیررسمی و…
رویکرد هزینهای
روش سوم برای تخمین تولید ناخالص داخلی، محاسبه مجموع هزینهها برای خرید کالا و خدمات (بجز مصارف میانی) است. منطق این است که تمام کالاها در اقتصاد توسط فردی خریداری میشوند پس با محاسبه کل هزینهها میتوان به کل تولید رسید. سازمان تحلیل اقتصادی آمریکا از “روش هزینه” و با استفاده از فرمول زیر این شاخص را محاسبه میکند:
(واردات(M) – صادرات(X)) + هزینه ی دولت (G) + سرمایه گذاری (I) + مصرف (C) = تولید ناخالص داخلی (GDP)
در این معادله:
- مصرف: معمولا بزرگترین مولفه در تولید ناخالص داخلی، بخش مصرف است. این مولفه هزینهکردهای شخصی را تحت یکی از دستهبندیهای زیر قرار میدهد: کالاهای بادوام، کالاهای غیر بادوام و خدمات. به عنوان مثال میتوان به غذا، اجاره بها، بنزین، جواهرات و هزینههای پزشکی اشاره کرد. اما خرید مسکن جدید از آنجایی که یک هزینه سرمایهای است، شامل این بخش نمیشود.
- سرمایهگذاری: شامل سرمایهگذاری تجاری در تجهیزات میشود اما شامل مبادله داراییهای موجود نمی شود. به عنوان مثال، میتوان به ساخت یک معدن جدید، خرید نرم افزار یا خرید تجهیزات یک کارخانه اشاره کرد. هزینه خانوارها (نه دولت) برای خرید خانه جدید در این بخش گنجانده میشود. خرید محصولات مالی مانند سهام یا اوراق قرضه اگرچه در بین مردم به عنوان سرمایهگذاری مطرح میشود اما در این بخش قرار نمیگیرد. دلیل این امر ساده است. اگر یک فرد برگهای سهام از شرکتی بخرد و شرکت پول حاصل از فروش سهام را خرج خرید تجهیزات کند، در واقع یک پول دوبار در تولید ناخالص داخلی محاسبه شده است. بنابراین، انتقال سهام و اوراق قرضه از آنجایی که تنها مبادله دارایی است، جزو بخش سرمایهگذاری محاسبه نمیشود.
- هزینههای دولتی: مجموع مخارج دولت برای کالا و خدمات در این بخش قرار میگیرد. این مولفه شامل حقوق کارمندان دولتی، خرید سلاح و هرگونه هزینه سرمایهگذاری توسط دولت است. در این حال پرداختهای انتقالی مانند بیمه تامین احتماعی یا مزایای بیکاری محاسبه نمیشود. چرا که این مولفهها یکبار دیگر در بخش مصرف محاسبه خواهد شد.
- صادرات: برابر است با تمام کالا و خدماتی که در کشور تولید شده است اما خارج از کشور مصرف شده است.
- واردات: برابر است با تمام کالا و خدماتی که در خارج از کشور تولید شده است اما در داخل کشور مصرف شده است. توجه داشته باشید که در بخش واردات و صادرات مخارج کالا و خدمات واسطهای به حساب نمیآید. به عنوان مثال، اگر یک خودروساز قطعات خودرو را خریداری کرده و با آنها یک ماشین بسازد، قطعاتی که وارد شده است، در محاسبه تولید ناخالص داخلی لحاظ نمیشوند، بلکه تنها خودروی نهایی در محاسبات میآید. اما اگر یک تعمیرکار خودرو تعدادی قطعه وارد کرده و بر روی ماشینهای خراب نصب کند، این قطعا چون به مصرف کننده نهایی رسیده است، در محاسبه تولید ناخالص داخلی لحاظ میشوند.
تفاوت تولید ناخالص داخلی (GDP) و تولید ناخالص ملی (GNP)
تولید ناخالص داخلی عبارت است از محصولاتی که در داخل مرزهای یک کشور تولید شده است. اما تولید ناخالص ملی محصولاتی است که توسط شرکتهای تحت مالکیت شهروندان یک کشور تولید میشود. اگر همه بنگاههای تولیدی در یک کشور متعلق به شهروندان همان کشور باشد و آن شهروندان در خارج از کشور هیچ شرکتی را تصاحب نکرده باشند، این دو معیار با هم برابر خواهد بود.
اما در عمل این گونه نیست. به عنوان مثال در ایالات متحده شرکتهای خارجی بسیار زیادی فعال هستند و همچنین آمریکاییهای زیادی نیز در کشورهای خارجی سرمایه گذاری کردهاند. به طور کلی تولید ناخالص ملی برابر است با تولید ناخالص داخلی بعلاوهی درآمدهای دریافتی از کشورهای دیگر منهای درآمدهای پرداختی به سایر نقاط جهان.
در سال ۱۹۹۱، ایالات متحده استفاده از تولید ناخالص ملی برای توصیف اقتصاد خود را متوقف کرد و آن را به تولید ناخالص داخلی تغییر داد. محاسبه تولید ناخالص ملی کار آسانی نیست. مهمترین دلیل آن عدم تطابقهای اقتصاد و ناتوانی برای قیمتگذاری صحیح بر روی داراییها خصوصا در اقتصادهایی است که از شفافیت کافی برخوردار نیستند.
ادامه مقاله را در بخش دوم “تولید ناخالص داخلی GDP چیست” مطالعه کنید.